×
We use cookies to ensure you get the best experience on our website. Ok, thanks Learn more

gegli

abiye asemani

× اجتماعی . فرهنگی . ادبی . روانشناسی و طنز
×

آدرس وبلاگ من

mahoshid.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mahoshid

داستان جذابیت

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت
و رنگ چهره ای تیره . روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار
او بنشیند . نقطه مقابل او دختر زیبارو بود که مورد توجه همه قرار داشت .


او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :

میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند . اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و
عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای درمیان همه و از جمله من پیدا کند :

اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی .


او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او
اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند .


او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو
کمانی و ... . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم
محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود . آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید
هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت
فرد اشاره می کرد . مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت

بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت . آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده
بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود .


سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و
بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم .


5 سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش میدانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت :

برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند .


روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟

همسرم جواب داد :
من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم .

و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید .
شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت


ارنستو چه گوارا

شنبه 31 اردیبهشت 1390 - 2:47:06 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


زرنگی . بد بینی یا تجربه ؟


حکایتی دیگر از کریلوف


......حکایتی زیبا از کریلوف


کرم ضد سیمان


بودا و هرزگی


تست واکسن کرونا


سیاست در تجارت


ابلیس و فرعون


گدایی هوشمندانه


حکایات کریلوف


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

499123 بازدید

894 بازدید امروز

1163 بازدید دیروز

5971 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements