مردی در بازاری گدایی میکرد مردم دو سکه نقره و طلا به او نشان میدادند و گدا همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد و بر میداشت و مردم به حماقت او میخندیدند ...و این روال روز بروز بیشتر میشد و ادم های بیشتری سکه به او تعارف میکردند و به او میخندیدند ....تا روزی شخصی از اینکه او را مسخره میکنند ناراحت شد و او را به کناری کشید و به او گفت:وقتی بتو سکه تعارف میکنند ، سکه طلا را انتخاب کن ،هم پول بیشتری بدست میاوری هم بتو نمیخندند . گدا گفت :نه اگر اینکار را بکنم دیگر کسی به من سکه تعارف نمیکند ، در حالی که من از همین سکه های نقره ثروت زیادی اندوخته ام ....
485345 بازدید
54 بازدید امروز
579 بازدید دیروز
1357 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian