مردی در بازاری گدایی میکرد مردم دو سکه نقره و طلا به او نشان میدادند و گدا همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد و بر میداشت و مردم به حماقت او میخندیدند ...و این روال روز بروز بیشتر میشد و ادم های بیشتری سکه به او تعارف میکردند و به او میخندیدند ....تا روزی شخصی از اینکه او را مسخره میکنند ناراحت شد و او را به کناری کشید و به او گفت:وقتی بتو سکه تعارف میکنند ، سکه طلا را انتخاب کن ،هم پول بیشتری بدست میاوری هم بتو نمیخندند . گدا گفت :نه اگر اینکار را بکنم دیگر کسی به من سکه تعارف نمیکند ، در حالی که من از همین سکه های نقره ثروت زیادی اندوخته ام ....
495561 بازدید
304 بازدید امروز
621 بازدید دیروز
6877 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian