×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

abiye asemani

× اجتماعی . فرهنگی . ادبی . روانشناسی و طنز
×

آدرس وبلاگ من

mahoshid.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/mahoshid

يكروز زندگي كردن به صدسال عمر كردن ميارزد!!

داستان انسانی که تنها یک روز زندگی کرد!

   دو روز مانده به پایان جهان ، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است ، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط  نخورده باقی مانده بود ، پریشان شد . آشفته و عصبانی نزد فرشته مرگ  رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .

 داد زد و بد و بیراه گفت !( فرشته سکوت کرد )

آسمان و زمین را به هم ریخت !( فرشته سکوت کرد )

جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت !( فرشته سکوت کرد )

به پرو پای فرشته پیچید !( فرشته سکوت کرد )

کفر گفت و سجاده دور انداخت !(باز هم  فرشته سکوت کرد )

دلش گرفت و گریست  به سجاده افتاد!

اینبار فرشته سکوتش را شکست و گفت :

 (( بدان که یک روز دیگر را هم از دست  دادی ! تنها یک روز دیگر باقیست . بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن ! ))

لابلای هق هقش گفت : ( اما با یک روز   ....  با یک روز چه کاری می توان کرد ....؟ )

فرشته گفت :
 (( آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آن که امروزش را درنیابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید !)) و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت :

 (( حالا برو و زندگی کن !))

او  مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش میدرخشید . اما میترسید حرکت کند ! میترسید راه برود ! نکند قطره ای از زندگی از لای انگشتانش بریزد .قدری ایستاد ....بعد با خود گفت :

 ( وقتی فردایی ندارم ، نگاه داشتن این زندگی جه فایده ای دارد ؟!!! بگذار این یک مشت زندگی را خرج کنم .)

آن وقت شروع به دویدن کرد . زندگی را به سرو رویش پاشید ، زندگی را نوشید و بوئید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود ، می تواند پا روی خورشید بگذارد و می تواند ...

او در ان روز آسمان خراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد ، اما .....اما در همان یک روز  روی چمن ها خوابید کفش دوزکی را تماشا کرد ، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید ، و به آنهایی که نمی شناختنش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد . او همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد و لذت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد !

او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند :

او درگذشت ،کسی که هزار سال زیسته بود.

سه شنبه 22 تیر 1389 - 10:48:05 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


زرنگی . بد بینی یا تجربه ؟


حکایتی دیگر از کریلوف


......حکایتی زیبا از کریلوف


کرم ضد سیمان


بودا و هرزگی


تست واکسن کرونا


سیاست در تجارت


ابلیس و فرعون


گدایی هوشمندانه


حکایات کریلوف


نمایش سایر مطالب قبلی

پیوند های وبلاگ

آمار وبلاگ

495261 بازدید

4 بازدید امروز

621 بازدید دیروز

6577 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements